خاطرات تفحص ( قسمت اول)
خاطرات تفحص قسمت اول بسم الله الرحمن الرحیم مرور خاطرات دور کار آسانی نیست هم یادآوری زوایای تکرار نشدنی و زیباییش و هم تاثیری که گذر زمان بر آنها گذاشته چه از لحاظ باور پذیری و چه به یاد آوردن همه جزییاتش به هر حال بر حسب وظیفه و تکلیفی که اشتقیاق دوستانم برگردنم نهاد بر آن شدم تا مقطعی خاص از زندگی ام و دوره زیبایی از انقلاب را مرور کنم امیدوارم مورد قبول حضرت دوست و مورد پسند و استفاده دوستان قرار گیرد. اوایل زمستان 75 بود . بعد از کلی تلاش و تکاپو توانستم برای اولین بار مناطق جنگی را ببینم . دریایی از تخیل و توهم که در ذهنم ساخته بودم ، فرصتی یافته بود که واقعیت یا سراب سراب بودنش را اثبات کند بر خلاف همیشه که دریای تخیل تبدیل به دریاچه یا آبگیر و حتی بیابان می شد اینبار دریای تخیلم تبدیل به اقیانوس شد! هنوز بقایای جنگ ، عملیات ، تک ، پاتک ، عدوات ، تیر ، ترکش و ... . در پوستم نمی گنجیدم باور نمی کردم که خاکریزی که ما می بینیم واقعیت است و حدود 10 سال قبل دو روبرش جنگ بوده و رزمنده ها حضور داشته اند کم بود از وجد خوشحالی بمیرم! خلاصه این دقایق زیبا کم کم سپری شد و در ذهنم تصویر واقعی از خرمشهر ، شلمچه ، اروند ، طلائیه ، هویزه ، دهلاویه و جاهای دیگری که صحنه به صحنه و لحظه به لحظه اش هنوز در ذهنم ثبت است نقش می بست. آنقدر این واقعیت زیبا بود و با حال و هوای نوجوانی و پاک آنروزهایم همخوانی داشت که تصمیم گرفتم به شهرم باز نگردم و همان جا بمانم ... رحیم دهقان 88/11/29 |