بازخوانی نظرات شهید آوینی...
بازخوانی دیدگاه های شهید آوینی درباره هنر و سیاست ، هنر متعهد ، هنر روشنفكري ، سينما و جشنوراه هاي غربي ، نقش اخلاق در هنر و ....
آيا مي توان به چهارچوب هايي با عناوين «هنر اصولگرا»، «رسانه اصولگرا» و «هنرمند اصولگرا» دست يافت؟ براي يافتن پاسخ اين پرسش، بايد به آرا و نوشته هاي سيدشهيدان اهل قلم، مرتضي آويني، رجوع كرد.
اصولگرايي، عنواني است كه بيشتر در مباحث سياسي كاربرد و رواج دارد. اطلاق صفت اصولگرا، به هنر، هنرمند و رسانه امر متداولي نيست. اما سيري در آثار، گفتار و نوشتار شهيد آويني، مؤيد آن است كه خيلي پيش تر از آن كه اصولگرايي به عنوان يك خط مشي سياسي و توسط سياستمداران مطرح شود، به عنوان يك راه و مرام فرهنگي، هنري و رسانه اي، توسط آن شهيد تجلي يافته بود. به طوري كه وي صراحتاً بر «اصول» تاكيد مي كرد و هيچ ابا و هراسي از تهمت بنيادگرا بودن نداشت. آنچنان كه درباره «اصول» و «بنيادگرايي» در مقاله «فرزندان انقلاب در برابر عرصه هاي تجربه نشده سينما» (نشريه سوره، دوره اول، شماره هفتم، مهر 1368) تصريح نموده بود: «بسياري از ما عشاق انقلاب اسلامي، در اين لفظ «بنيادگرا» جنبه مدح و ستايشي براي انقلاب مي بينيم و البته اين اشتباه هم ناشي از همان بنيادگرايي ما در اعتقادات است! ما مي گوييم: «زندگي انسان در كره زمين بايد بر همان اصولي» مبتني باشد كه اسلام مي گويد»... اسلام، چه در اعتقادات و چه در روش، چه در نظر و چه در عمل، مبتني بر «اصولي» است كاملاً سازگار با فطرت بشر و اين امري فراتر از زمان و مكان است.» بنابراين بازخواني چندباره وتحليل امروزين آراي آويني به خصوص در سينما و تلويزيون - به چهارچوب و افقي كه مي توان آن را نوعي افق و راهبرد هنر و رسانه اصولگرا دانست رسيد.
خوشبختانه، نسل نوين انقلاب اسلامي پيوند فكري و عاطفي عميقي با شهيد آويني پيدا كرده و اين اتفاق، فراهم كننده دست يابي به «فردايي ديگر» است.
هرچند برخي از نويسندگان و منتقدان غرب گرا كه نسبت به اين پيوند ناراحت و معذب هستند، در چند سال اخير تلاش نمودند تا چهره آويني را نزد آينده سازان انقلاب اسلامي مخدوش نمايند. تعابيري با اين مضامين كه «آويني با اصولگرايي هيچ نسبتي نداشت»، «آويني فرهنگ و هنر را از سياست جدا مي كرد» و... در همين راستا بيان مي شوند. اما بهترين و صادق ترين راوي آويني، آويني است و بس!
گويي شهيد آويني، در زمان حيات در اين دنيا، اين روزگار و اين گونه نظرات را پيش بيني كرده و نوشته بود: «به راستي روزگار بسيارغريبي است! چه كسي مي توانست تصور كند كه در كره زمين، روزگاري پيش خواهد آمد كه با نام علم، «نظر» و «عمل» را اين چنين از يكديگر جدا خواهند ساخت و ميان علوم و معارف، سياست و دين و هنر و اقتصاد و اخلاق و... مرزهايي محكم تر از مرزهاي جغرافيايي خواهند كشيد؟»
اين گزارش نيز درباره شاخص هايي چون آرمان ها و رسالت سينماي ايراني، سينماي روشنفكري، سينما و جشنواره هاي غربي، هنر متعهد، پرورش و نقش اخلاق در هنر و... كه امروز نيز با آن ها مواجه هستيم، به مرور بخشي از نظرات شهيد آويني مي پردازيم. نكته قابل توجه اين است كه از غرب زده ها و فرهنگسازان ليبرال سرمايه داري كه عمدتاً در روزنامه هاي موسوم به اصلاح طلب و نشريات تخصصي خودنمايي مي كنند، انتظار «آويني گرايي» نمي رود. هم از اين رو، خطاب اين نوشته با هنرمندان و مسئولاني است كه دل در گرو آرمان ها و ارزش هاي راستين و انساني انقلاب اسلامي و مسئوليت فرهنگ و هنر اين كشور را برعهده دارند. گفتني است منبع نقل قول هاي شهيد آويني در اين گزارش مجموعه كتاب هاي سه جلدي «آينه جادو» است.
آرمان هاي آويني
شهيد آويني چه آرمان هايي در عرصه هاي هنر، رسانه و سينما داشت؟ اين آرمان ها كه در سخنراني ها، نقدها و مقالات وي قابل شناسايي هستند، مي توانند به عنوان شاخص هايي براي افق آينده فرهنگي كشور استفاده شوند. برخي از اين شاخص هاي آرماني به اين شرح هستند:
«سينما شايد آنچنان كه هست مسلمان شدني نباشد، اما مي توان آن را به خدمت اسلام در آورد و اين وظيفه اي است گران بر گرده ما.»
«آينده انقلاب اسلامي در همه وجوه توسط كساني محقق مي شود كه اسلام را بشناسند و مهم تر از شناختن، با جان و دل بدان پيوسته باشند. پس اجازه دهيد كه اميد ما براي آينده سينماي ايران جز به هنرمندان مومن خط شكن نباشد كه نباشد.»
سينما و تلويزيون ظروفي نيستند كه ما هرچه بخواهيم در آن ها بريزيم؛ آن ها ماهيتاً براي ايجاد «تفنن و تفريح» تغفل شكل گرفته اند و اگر ما بخواهيم رسانه هاي گروهي را به سوي غايتي كه حضرت امام فرموده اند - دانشگاه عمومي اسلامي - بكشانيم، قبل از هر چيز لازم است كه با تحقيق و تعمق درماهيت اين وسايل و موجبات آن ها، راه هاي خروج از «موجبيت تكنيك» را جست و جو كنيم.»
«اگر براي «مصداق جمعي بشر» بتوان ضميري تصور كرد، هنرمندان حكايتگر آن «ضمير» هستند. هنر، محاكات حضور و غياب بشر نسبت به حق است. همه هنرها اين چنين اند و در ميان هنرها، سينما «آينه جادو» ست، آينه اي كه در آن چهره باطني بشر امروز بي پرده انعكاس يافته است. منتظر بمانيم تا «خودآگاهي تاريخي» اين قوم نيز در اين آينه ظاهر شود و باطن زيباي انقلاب اسلامي را، تا آنجا كه اين آينه قابليت انعكاس آن را دارد، به جهانيان عرضه كند.
«سينما رسانه اي عظيم است كه مي تواند منشا تحول فرهنگي باشد و متاسفانه ما از اين واقعيت غفلت كرده ايم. معتقديم كه همه امكانات حياتي بشر، اعم از تكنولوژي، علم يا هنر بايد در خدمت تعالي انسان باشد، به سوي آن نهايتي كه انبياي عظام مي خواهند. فيلم و سينما نيز جدا از اين اصل براي ما معنايي ندارد.»
«سينماي ايران گرفتار بحران هويت است و اين بحران به اين دليل ايجاد شده كه سينما از مردم و غايات فرهنگي آنان دور است.»
هنر متعهد
«هنر براي هنر» يكي از گزاره هاي مورد علاقه روشنفكران و غرب زدگان است. سياست زدايي، دين زدايي و اخلاق زدايي، از جمله تبعات ديدگاه هنر براي هنر است. اما نظر آويني در اين باره چيست؟ آيا آويني هم مثل برخي از هنرمندان، روشنفكران و منتقدان، تصوري جداي از اخلاق، دين و سياست از هنرداشت. بخش هايي از نوشته هاي شهيدآويني دراين رابطه را مي خوانيم:
«... هنر براي هنر» توهمي بيش نيست. «هنر براي مردم» و «هنر براي هنر» دو وجه از يك ابتذال واحد است. هنرمندان بايد روي به حق بياورند و چون اين چنين شد، هنرشان «ذكر» خواهد شد و مخاطب ذكر، فطرت الهي بشر است. آن گاه آثار هنري ماهيتي كمال جويانه و آسماني خواهند يافت و مخاطب خويش را به آن ميثاق ازلي تذكر خواهند بخشيد... ولكن اين تحول ممكن نمي شود، مگر آن كه نخست هنرمندان متحول شوند.
آزادي هنرمند در «درك تكليف» اوست، نه در نفي و طرد التزام به همه چيز، و البته اين التزام، بايد از درون ذات بيرون بجوشد نه آن كه از بيرون سايه بر وجود هنرمند بياندازد.
حقيقت هنر عين تعهد است و اصلا معني ندارد كه ما نخست اين دو را مستقل از يكديگر فرض كنيم و بعد بنشينيم و مجادله كنيم كه اصلا هنر، تعهد و ميثاق مي پذيرد يا نه... خلاصه آن كه، هنر خواه ناخواه عين تعهد است و از اين لحاظ هرگز از حكمت و تفكر و اخلاق و دين و سياست و... انفكاك و انتزاع نمي پذيرد.
رسالت سينماي ايران
يكي از شاخص هايي كه در آرا و نوشته هاي شهيد آويني قابل شناسايي و رويكرد هدفمند او به هنر و سينماست. او براي هنر و سينما، رسالتي بالاتر از خود هنر قائل بود، آنچنان كه تصريح نمود:
«قصد ما هنرمندان بايد رها ساختن آدم ها از فلك زدگي باشد و رساندن آن ها به آزادي و استقلال و استغنا، نه آن كه آنان را در ضعف ها و نقص هايشان تاييد كنيم.»
اگر ما بخواهيم هنر امروز را در خدمت اسلام در آوريم، بايد آفاق تذكر و تفنن را با يكديگر اشتباه نكنيم و بدانيم كه هنر - اگر آنچنان كه هست ملحوظ شود، نه آنچنان كه بايد باشد - در خدمت تفنن بشر قرار گرفته است... براي آن كه سينما در خدمت اسلام درآيد بايد حجاب تكنيك سينما فرق شود. سينما و تلويزيون ظروفي نيستند كه ما هرچه بخواهيم در آن بريزيم؛ آن ها ماهيتا براي ايجاد «تفنن و تفريح و تغفل» شكل گرفته اند و اگر ما بخواهيم رسانه هاي گروهي را به سوي غايتي كه حضرت امام فرموده اند دانشگاه عمومي اسلامي - بكشانيم، قبل از هر چيز لازم است كه با تحقيق و تعمق در ماهيت اين وسايل و موجبات آن ها، راه هاي خروج از «موجبيت تكنيك» را جست و جو كنيم.»
« سينماي مبارزه بايد منظر غايي و مقصود نهايي و دست اندركاران محترم امور سينمايي كشور باشد. اگر امت مسلمان ايران هويت حقيقي خويش را در مبارزه يافته است، سينماي ايران نيز بايد هويت مستقل خويش را در سينماي مبارزه پيدا كند.»
«سينمايي كه مي خواهد در خدمت اسلام باشد، بايد روي خطاب خويش را به فطرت الهي باز گرداند»
ما و غرب
آيا با تقليد و الگو برداري از سينما و هنرغربي، مي توانيم به افق هاي مورد نظر دست يابيم؟ نسبت ما و غرب در عرصه هنر و سينما چيست؟ پاسخ به اين پرسش ها نيز در نوشته هاي آويني قابل رديابي است. از جمله آنجا كه نوشته: «سينماي متعهد ما نيز بايد خاكريزهاي تثبيت شده سينماي غرب را بشكند و راهي تازه باز كند. راه ما از آنجا كه غربي ها رفته اند و مي روند نمي گذرد و بايد متوقع بود كه اگر افق هايمان با يكديگر متفاوت است، راه هايمان نيز متفاوت باشد؛ روش هايمان نيز.»
«بر ما تقليد از غربي ها روا نيست، چرا كه تاريخ ما در امتداد تاريخ غرب نيست. ما عصر تازه اي را در جهان آغاز كرده ايم و در اين باب، اگرچه سينما يكي از مواليد تمدن غربي است، لكن در نزد ما و در اين سير تاريخي كه با انقلاب اسلامي آغاز شده، صورت ديگري متناسب با اعتقادات ما خواهد پذيرفت. سينما در غرب چيزي است و در اين مرز و بوم چيز ديگر... و سينماي ما نمي تواند كه در امتداد تاريخي سينماي غرب باشد، اگرچه زبان سينما يا بيان مفاهيم به زبان سينما قواعد ثابتي دارد، فراتر از شرق و غرب.»
«ما خود را بي نياز از تجربيات غربي ها نمي دانيم، اما براي اين تجربيات شاني متناسب با آن ها قائليم. ما چاره اي نداريم جز آن كه سينما را يك بار ديگر در ادب و فرهنگ اسلام معنا كنيم. ما بايد قابليت هاي كشف ناشده سينما را در جواب به فرهنگ و تاريخ خويش پيدا كنيم... و چه كسي مي تواند ادعا كند كه سينما ديگر قابليت هايي ناشناخته ندارد؟»
روشنفكري
روشنفكري و روشنفكران، يكي از موضوعات مورد توجه آن دسته از انديشمنداني بوده است كه آرمان هويت يابي و بازگشت به خويشتن را دارند. آويني هم به طور فراوان و مكرر به اين موضوع پرداخته است كه بخش هايي از آن را مي خوانيم:
«روشنفكر جماعت، آدم هايي سطحي هستند. آنها معتاد به سطح هستند و هر چه سطحي است و با سطحي نگري مناسبت دارد، مثل ظاهر، ماده، رنگ، اسم، شهرت، پز و مد... اسم كتاب ها را با يكديگر رد و بدل مي كنند، نه نوع كتاب ها را.»
«هنر روشنفكري، هنر موزه ها و گالري هست نه هنر مردم، هنر روشنفكري با مردم هيچ نسبتي ندارد و همواره نيازمند به تحليل است و بنابراين هميشه جماعتي از منتقدين نيز در كنار هنرمندان مي پلكند كه نقش واسطه را دارند.»
«سينما قبل از هر چيز از آن مردم است و مردم هم از بغرنج انديشي هاي روشنفكرانه فارغ هستند. مردم مشغول زندگي هستند، خيلي ساده و طبيعي، و دوست دارند به سينما بروند و در سينما واقعيات زندگي خود را كشف كنند... سايه منور الفكري قرن نوزدهم بر اذهان بسياري از روشنفكران و هنرمندان ما حجابي ظلماني است كه اجازه نداده تا آن ها بتوانند با مردم در سير تكاملي انقلاب اسلامي همراهي كنند. آنها بدون دركي عميق از تاريخ و ضرورت هاي آن سعي كرده اند از قبول تقدير تاريخي انقلاب استنكاف ورزند و لذا چونان كبك كه سر در برف برده است، خود را نسبت به انقلاب اسلامي و آثار تاريخي و جهاني آن به غفلت زده اند و البته انتظاري هم نبايد داشت كه تحول فرهنگي آرماني ما به توسط كساني كه اعتقادي به اصل آن ندارند بنيان نهاده شود.»
جشنواره هاي خارجي
يكي از مسائل و مصائبي كه طي سال هاي اخير با آن مواجه بوده ايم، جشنواره هاي غربي هستند. آويني، از سال ها قبل، نسبت به اين جشنواره ها و تأثير منفي آن ها بر سينماي ما هشدار داده بود. از جمله اين كه:
«حقيقت اين است كه كسب توفيق در جشنواره هاي خارج از كشور، ارزشي را اثبات نمي كند. آنها به تكنيك محض جايزه نمي دهند و راهشان نيز با ما متفاوت است. تكنيك و محتوا را نيز نمي توان از يكديگر تفكيك كرد و چون اين چنين است، پر روشن است كه آنها كدامين فيلم ها را خواهند.»
«بنده مخالف شركت در جشنواره هاي جهاني و دعوت از منتقدان بين المللي نيستم، اما مخالف آن هستم كه به ارزيابي جشنواره ها و داوري منتقدان بين المللي ايمان بياوريم. سينماي ايران بايد در جهت دستيابي به يك هويت مستقل حركت كند و خود را در آينه صيقلي وجود مردم ببيند، نه در سراب روشنفكري و روشنفكرنمايي.»
لزوم پرورش هنرمند
اما تمام افق ها و آرمان هاي فرض شده در زمينه هنر و رسانه، بدون وجود هنرمندان و نيروهاي متعهد و متخصص ثمربخش نخواهد بود.
شهيد آويني تأكيد داشت كه هنر حقيقي تنها از ذهن و دل هنرمند پرورش يافته برمي آيد: «اگر يك برنامه بلندمدت براي پرورش هنرمندان برنامه ساز نداشته باشيم، همين عامل مذكور مي تواند ما را تدريجا به سمت يك خضوع ناخواسته در برابر هنرمندان و متخصصان غيرمتعهد به اسلام براند.»
«هنرمند آيينه اي است كه اگر صيقلي نباشد، صورت زيباي حقيقت را مشوه و كج و معوج مي نمايد؛ پس هنرمند از آن حيث كه واسط ظهور حق در عالم است بايد به تزكيه نفس بپردازد و ميزان توفيقش در اين امر با ميزان هنرمنديش رابطه مستقيم دارد.»
يك فيلم همواره در همه جهات در سايه غايات فيلمساز شكل مي گيرد... فيلم، اثر هنري فيلم ساز و «مظهر روح» اوست...
براي آن كه سينما در خدمت اسلام درآيد بايد «حجاب تكنيك سينما خرق شود.» شرط اصلي همان تقواست كه انسان را به اخلاص مي رساند و با اخلاص، درهاي حكمت نيز بر قلب گشوده مي شود. تنها راه خروج از ولايت تكنيك و گذشت از متافيزيك غرب، نخست تقواست و آن گاه در پرتو نور حكمت متقين، به تمدن غرب و لوازم و آثار و اجزا و عناصر آن نگريستن.
چاپ شده در روزنامه کیهان (ارش فهیم)