گفتند (( دكتر براي عروس  هديه فرستاده .))

 

به دو رفتم دم در و بسته را گرفتم . بازش كردم . يك شمع خوش گل بود.

 

رفتم اتاقم وچند تا تكه طلا آويزان كردم و برگشتم پيش مهمانها ؛ يعني كه

 

اينها را مصطفي فرستاده.

 

چه كسي ميفهميد كه مصطفي خودش را برايم فرستاده. ( به نقل از همسر شهيد)

 

اين مرد عجيب دكتر مصطفي چمران سالياني كه در اين دنيا و ميلن ما

 

زيست ، و وقتي رفت از خود يك

 

مشت خاطره اي شگفت بر جاي گذاشت .